" کارل لمله: یک زندگی شبیه به فیلم سینمایی " مستندی که در اولین روز برپایی جشنواره سینما حقیقت انتخاب کردم برای تماشا. چیزی از ان نمیدانستم. نامش توجهم را جلب کرد . یک زندگی شبیه فیلم به نظرم  خیلی میتواندکنجکاوی برانگیز باشد.

مستندی المانی که به زندگی کارل لِمِله، بنیانگذار استودیوهای فیلمسازی یونیورسال میپرداخت. از همان کودکی اش که چگونه در سن و سال کم، با سختی از المان به امریکا مهاجرت میکند و چگونه پله پله از نردبان ترقی بالا میرود. او یهودی بوده . مردی کوتاه قامت تیزهوش و رند _نه به معنای منفی آن_ چرا که ظاهرا دلی بزرگ داشته. شانس لمله ایش هم زبانزد خاص و عام بوده و البته که تا ریسک پذیر نباشی نمیتوانی به چنین شانسی معروف شوی. به قول یکی از گویندگان در مستند: پیشرو ها همیشه قماربازند. ودر مورد لمله این جمله با هر دو لایه معنیش مصداق داشته چرا که از نشستن بر سر میز پوکر هم لذت میبرده.

او ابتدا سالنهای سینمایش را راه اندازی میکند با 190 صندلی تا مرکز تفریحی نامیده شود و از پرداخت مالیاتی که به سالنهای دویست صندلی به بالا با نام مرکز نمایشی تعلق می  گرفته معاف گردد. ماجرای رقابت سر سختانه اش با ادیسون بر سر وسایل و امکانات پیشرفته فیلمسازی هم جالب و مثال زدنی بوده ظاهرا دست به یقه هم شده بودند.


جمله جالبی از او نقل شد با این مضمون که (( هیچ تهیه کننده ی عاقلی، فیلمنامه ای را با تکیه بر مفهوم مسئله ی مبهم هنر انتخاب نمیکند.))

 او اقوام و اشنایانی که به المان مهاجرت میکردند را استخدام میکرده اما بیش از همه به سوداوری دستگاهش اهمیت میداده. (( من ادمهای ضعیفی را که خواسته ای نداشته باشند، نمی خواهم. )) با این همه یک بار قسمتی از سهام شرکتش را قمار میکند مسئله ی ساختن فیلم بوده و این بار شانس لمله ایش همراهی نمی کند و او میبازد. با این که بعدها پسرش جای او را میگیرد و راه او را ادامه میدهد اما خودش را بازنشسته میکند. در زمانی نزدیک به وقوع جنگ جهانی او ضامن  بیش تر از سیصد نفر از یهودی های المانی میشود که قصد گریز از چنگ نازیها و امدن به امریکا را دارند.

در لاوپنهایم شهر کوچکی که زادگاه او در المان است یک خیابان و یک مسافر خانه  که همیشه هنگام سفر به انجا دران اقامت میکرده با نام او وجود دارد. همین طور شکلاتی که به نام او ثبت شده و در جعبه های شکیلی با عکس او و استودیواش به فروش میرود.



-----------------------------------------

عنوان پست جمله ای از کارل لمله است که به فیلم " در جبهه غرب خبری نیست " اشاره میکند.

پسری که باد را مهار کرد

پیرمرد صد ساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد - داستانخوانی پایان آذر

مارسلین یک زن ، یک قرن

در زندگی ام اگر چیزی باشد که بخواهم به ان افتخار کنم ، آن " در جبهه غرب خبری نیست " است

یک سال پیاز یک سال سیب زمینی

میکند ,یک ,لمله ,بوده ,فیلم ,هم ,که به ,با این ,لمله ایش ,با نام ,چرا که

مشخصات

تبلیغات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویای بیت کوین Bitcoin Dream پرسش و پاسخ وردپرس سایت کیم کالا فروشگاه اینترنتی Lotus Water Psychology سایه وارونه داده پردازی نرم افکار اپیکیشن نت مانی net money مرکز تخصصی گچبری و قالبسازی آذین بیوگرافی ابوالفضل بابادی شوراب گروه هنری اولین اکشن سازان جوان اقیانوس طلایی .:: تنفّس صــــبح ::. شین نویسه خبر شهدای مدافع حرم پایکد نقاشی کشیدن درمان مو کبدچرب Sh.S نمونه سوالات استخدامی بانک تجارت (فروردین 1400) رسانه ارزهای دیجیتال و صرافی Coinex مرکز ماساژ در تهران